گیاهان دارویی
گیاهان دارویی

گیاهان دارویی

طب سنتی

خصوصبات سودایی مزاج ها

سودایی مزاج ها

سودا یکی دیگه از اخلاط چهارگانه س که رنگش سیاهه(قرمز تیره)
خوده سودا به عربی یعنی سیاهی
در رگها هست بیشتر تمایل به رسوب داره ودر پزشکی معادل" سدیمان" هستش اضافیه اون در طحال ذخیره میشه

معادل سودا میشه عنصر خاک در طبیعت..
حالا ویژگیهای خاک چیه؟
خاک سرد و سنگینه .خشکه...
همش تمایل داره رسوب کنه...
خود به خود جابجا نمیشه و اوج نمیگیره مگر با باد!!...
میشه روش نقش و نگار کشید...
همه چیز هم آخرش به خاک تبدیل میشه

آدم سودایی چه قیافه ای داره؟؟

آدمهای لاغری هستن
رنگ چهره بادمجانی وتیره س
خصوصا دور چشماشون تیره تر هستشعلت تیره بودن دور چشم رسوب سودا در عروق ریز پلکهاست و علت دیگه ای نداره
جمجمه ادمهای سودایی نسبت به هیکلشون کوچیکه...یعنی سر و صورت کوچکی دارن( نسبت به هیکلشون)
پوست بدنشون خشکه
این خشکی رو خودشون احساس میکنن ممکنه به چشم نیاد بیشتر احساس میشه
هر تیرگی دور چشم نشانه سوداست حالا یا مزاج پایه فرد سوداست یا در اثر برخی علل سودا بهش اضافه شده...خلاصه اگه دیدید دور چشم کسی تیره تر از صورتش بود بدونید سودای خونش رفته بالا!!

خصوصیات اخلاقی افراد سودایی:

 

مزاج سرد و خشک دارن..
زود دوست نمیشن..در دوستی ها و کارهاشون خیلی احتیاط میکنن پس کمتر گول می خورن!!
        حد و مرز خودشون رو مشخص میکنن!و اجازه نمیدن کسی قدم به حریم اونها بذاره
          مثلا اگه در محیط کار همه یه کمد داشته باشن ادم سودایی روی کمدش اسمش رو می نویسه!!که؛ آره!!این مال منه! بهش چپ چپ نگاه نکنید...
یا مثلا در آپارتمان قسمتی از دیوار حیاط رو با رنگ علامت میذارن که یعنی اینجا تا اینجا مال ماشینه منه!!حتی اگه خالی بود کسی از همسایه ها حق نداره ماشینش رو بذاره....
         البته "مشخص کردن حد و مرز" هم طیف داره همه سودایی ها تا این حد تابلو برخورد نمیکنن...ممکنه حد و مرز رو در ذهنشون تعریف کنن کسی هم خبر نداشته باشه به محض اینکه کسی وارد اون حد شد اوضاع شلوغ میشه
حرکات افراد رو زیر نظر دارن و مرتب ازشون نکته در میارن!!گاهی هم نکته ها واقعیه و اینقدر ریزه که توجه هیچکس رو به خودش جلب نمیکرد و ممکنه بقیه ابراز کنن که ؛ای بابا !عجب ادم باهوشی !به چه چیزی توجه کرد...
این از هوش زیاد نیست از نکته سنجی و ریزبینی اونهاست
گاهی نکته سنجی های واهی و بی خود دارن از سر بدبینی و بددلی!!
           در بررسی اوضاع بسیار موشکافانه و دقیق هستن همه جوانب رو در نظر میگیرن اما در تصمیم گیری مقداری مشکل دارن..
           پس میتونن یه مشاور موفق باشن و مدیر رو از همه اوضاع با خبر کنن اما مدیر موفقی نمیشن!! چون شک و دو دلی و این پا اون پا کردن از ویژگیهای سوداییهاست...و نمی تونن تصمیم های مهم و اجرایی و چه بسا یه تصمیم ساده بگیرن... 

 نکته سنجی و ریزبینی در سودایی مزاجها:


این ویژگی میتونه در هر جهتی پرورش پیدا کنه؛مثبت ...منفی...خوب...بد...
جنبه مثبت:
یه دبیر شیمی داشتیم سال سوم دبیرستان ! یه خانم معلم با سر و صورتی که نسبت به هیکلش ظریفتر و ریز تر بود
چهره بادمجانی رنگی داشت ...عموما رنگ چهره سودایی ها بادمجانی و تیره هستش..
دقت کنید بادمجانی با "سبزه رو" بودن فرق میکنه
یه معلم فوق العاده منظم فوق العاده با برنامه ...
در تدریس شیمی بسیار نکته سنج ودقیق و ریز بین بود...
عین یه استاد دانشگاه کار کشته...مو رو از ماست می کشید..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثال دیگه:
یه مهندس برق آقای 45 ساله
سر نسبت به هیکل کوچکتره آنقدر در درس و رشته خودش ریزبین و موشکافه که حد نداره ...همه فکر میکنن فرد بسیار باهوشیه در صورتی که گفتم این از هوش زیاد نیست بلکه از دقت نظر زیاد افراد سوداوی مزاجه...
در حرفه و شغل خودش بسیار ادم موفقیه و از اونجایی که رشته برق و الکترونیک به دقت و توجه زیادی هم احتیاج داره ایشون از این جهت کم نذاشته

یا مثلا در حرفه پزشکی:تصور کنید یه خانمی که صورتش و سرش نسبت به تنش کوچکتر بود ...چندان باهوش هم نبود اما درتشخیص بیماریها عین یه کاراگاه عمل میکرد عین یه باز جوی دقیق!!خیلی ریزبین و با وسواس پیش میرفت تا به تشخیص برسه...همه جوانب و شرح حال بیمار رو در نظر می گرفت یه نکته هایی به ذهنش میرسید که دور از تصور بود...اما در نسخه نویسی(یعنی تصمیم گیری نهایی )یه کم این پا اون پا میکرد..

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

              یه استاد گوش و حلق و بینی رو تصور کنید که سودایی باشه !!2 متر قد داشت اما سایز جمجمه ش اصلا به قدش نمی اومد و ریزتر بود...یادمه قشنگ دور چشماش یه هاله تیره داشت...اه!اینقدر توی کارش دقیق بود ادم حوصله ش سر می رفت به خاطر وسواسی که سودایی ها در کارهاشون دارن این استادمون یه مطلب رو صد دفعه میگفت!!....فضای داخل گوش هم یه فضای چند میلیمتری هستش ...این فرد به خاطر ریزبینی و دقت زیاد در جراحی هاش شخص موفقی بود...
از طرفی چون سودایی ها دو دل و کمی شکاک هستن این استادمون همش ماها رو از شستن گوش بیماران می ترسوند هی می گفت :ممکنه پرده گوش بیمار سوراخ باشه و شماها ندونید و با شستن گوش اوضاع بدتر میشه....هر جلسه این حرفو تکرار میکرد تا جایی که دیگه اعتماد به نفسی برای شستن گوش بیمار نداشتیم...
سودایی ها میتونن بازپرسها کارآگاهان و یا چشم پزشکان موفقی باشن و هر حرفه ای که خیلی به وسواس و دقت و توجه نیاز داره...
همچین" دل گــُنده" نیستن و زود تصمیم نمیگیرن اول به همه چی شک میکنن بعد کم کم به نتیجه میرسن...عین یه باز پرس به قضایا نگاه میکنن

سودای ها ریزبین و نکته سنج هستن
حتی این برخوردشون رو در اینترنت هم نشون میدن
یه نکته ها و برداشت هایی از حرفها و ارسالهای دیگران دارن که طرف اصلا همچین منظوری نداشت
مثالش کاربرانی که به ارسال همه شک دارن ....یه جور نگاه بدبینانه به نظرات دیگران دارن مرتب دچار سوء تفاهم میشن ...بد برداشت میکنن...و به خاطر همین همش دیگران رو زیر سوال می برن نه که حالت بازجویی هم دارن...انگار داخل سایت همه باید بهشون جواب پس بدن!...
مثلا به جای جناب! بهشون بگید عالیجناب!...بد برداشت میکنن..
پس یه ویژگی سودایی ها شده نکته سنجی ها در حدی که از اصل مطلب عقب میفتن ..
انسانهای بد بین...بد تا!...ناراحت مزاج...حساس...خود خور ..غصه خور...
هم خیلی زود بهشون بر می خوره هم کینه به دل میگیرن
البته اینا همش مثاله!هر کی به خودش گرفت و ناراحت شد مطمئن باشه مزاجش سوداست....

افرادی که مرتب از گفتار و رفتار دیگران سوء برداشت دارند
بدبینانه به اتفاقات نگاه میکنند
مثلا کسی بهش سلام کنه توی دلش میگه:"منظورش چی بود؟ نکنه ازم پول قرض می خواد؟.."
تا یه سوالی ازش می پرسی میگه:منظور؟
برخی این شک رو بروز میدن برخی نه!تو ذهنشون مرتب زیر و رو میکنن که فلانی منظورش از اون برخوردش چی بود؟ و این رو در مرحله ذهن نگه میدارن و دچار خوددرگیری میشن ...
مثلا تو محیط کار یه ارباب رجوع زیاد باهاش گرم بگیره خودش رو جمع و جور میکنه میگه این منظورش چیه ؟ ...برای همین برخوردشون عین مزاجشون کمی سرد و خشکه... به خاطر بدبینی هایی که دارن جوری رفتار میکنن که به کسی رو ندن...
عموما رفتاری شبیه باز پرسها و ارتشی ها دارن...
تابع نظم و مقررات هستن اگه کسی بالای سرشون هم نباشه ساعت ورود و خروجشون رو دقیق می زنند
بعضی سودایی ها توی خونه واسه خودشون رژه میرن ..یه نظم خاصی دارن

یه خاصیت خاک اینه که هر چیزی بالاخره یه روزی خاک میشه...
درست؟
خوب!هر مزاجی هم روزی به سودا کشیده میشه...
سودا سرنوشت هر مزاجیه...
یعنی ممکنه خلق و خوی ادمهای سودایی رو هر کسی با هر مزاج دیگه ای هم داشته باشه
ممکنه یه ادم صفراوی زیر چشماش کبود باشه....خوب!این یعنی چی؟
یعنی طرف مزاج پایه ش صفراست ...حالا مقداری از صفراش سوخته و شده سودا....((مقداری سودا در حد اعتدال رو همه ادمها دارن ...اما اگه در اثر سوختن سایر اخلاط ایجاد بشه دیگه چیز معتدلی نیست))
یعنی سودایی که در حد اعتدال داشته حالا شده خارج و بیش از حد اعتدال
مثلا برای خودم یا هر کسی با یه حرفه پردردسر و خسته کننده:از سال آخر دانشگاه به این ور یعنی درست از وقتی که مستقیم با بیماران و دردسرهاشون ارتباط دارم خصوصا شبهای وحشتناک کشیک! سودایی شدم
حالا یه سودای معتدل بودم و از اعتدال خارج شدم یا هر مزاج دیگه ای که بالاخره در اثر استرس و ترس و خستگی و غصه و...سودا بهم اضافه شد....
دقیقا از زمان انترنی به این ور ادم حساسی شدم به حرفهایی که اصلا قبلا برام پشیزی نمی ارزیدن الان کلی اهمیت میدم و ممکنه زودتر از قبل ناراحت بشم
هر وقت هم خسته(خستگی) میشم یا مدتی بی خوابی میکشم دور چشمام تیره تر میشه و گود میفته این هم یعنی سودام در اثر خستگی رفته بالا....

پس ممکنه خصوصیات اخلاقی سودایی ها رو خیلی ها داشته باشن
یه مثال از مزاج پایه سودا یادم میاد...همین پسره که توی سریال ترانه مادری نقش پویا رو بازی میکرد...سایز جمجمه ش نسبت به قد و قواره ش کمی کوچیک بود...
این حتما سودایی مزاجه ...حالا این دلیل نمیشه همه بدی های سودایی ها رو هم داشته باشه ....سودا اگه به جا و معتدل باشه اتفاقا چیز خوبی هم هست...

در ضمن ممکنه یکی مزاجش اصلا سودایی نباشه اما زیر دست یه مادر یا پدر سودایی بزرگ بشه یا کافیه یه مادرشوهریا مادرزن سودایی نصیبش بشه:

همنشینی با ادمهای سودایی باعث افزایش سودا در بدن میشه......البته سودایی های منفی نه مثبت
همنشینی با ادمهای بد اخلاق و بد قیافه باعث افزایش سودا در بدن میشه
یک غم فروخورده یه غصه ای که سالها در دل مانده و با کسی لام تا کام در مورد اون مشکل صحبت نشده ،این غم!باعث افزایش سودا در بدن میشه و هر کسی با هر مزاجی رو به سودایی شدن میکشونه


شما از خصوصیات سودایی ها چیزی بهتون نماسیده؟؟یا کسی رو دور و برتون کشف نکردین؟

             یه پدر سودایی(سر نسبت به هیکل کوچیکتر) که تمام امور خونه رو زیر نظر داره..واسه هر اتفاقی یا هر وسیله ای که گم بشه همه رو بازجویی میکنه..مثلا میاد خونه میگه:صبح این آینه اینجا بود الان چرا اونجاست؟کار کی بود؟ چرا این کار رو کردید؟
ممکنه مرد سودایی بیاد هر ماه از تمام تماسهای تلفنی زن و بچه ش پرینت برداره ببینه کی به کی زنگ زد...یا اینکه مرتب آخرین تماسها رو چک میکنه ببینه هر کی چه مدت با تلفن حرف زده...
              ممکنه مرتب به نظم آشپزخانه هم که به مرد ربطی نداره مرتب گیر بده ...به اوضاع کابینتها گیر بده... اگه حریف زنش نشه خودش دست به کار میشه مرتب آشپزخانه رو ردیف میکنه کابینتها رو جابجا میکنه و بعضا به خاطر همین دخالتها خانمش باهاش درگیری داره
            حتی اگه همه چی سر جاش باشه بازم میگرده یه گیری پیدا میکنه...که مثلا نوک چاقو کثیفه چرا خوب نشستین؟ اصلا چاقو رو کی شسته مادر یا دختر؟؟...
یکی از دوستام یه پدر سودایی داشت میگفت گاهی میره بالای صندلی یواشکی از شیشه بالای در ببینه من توی اتاقم چی کار میکنم
یا از سوراخ کلید در دید میزنه......میگفت مرتب مارو زیر نظر داشت ببینه واقعا درس می خونیم یا نه...
به خاطر همین زیر نظر داشتنها و گیر دادنها اعتماد به نفس بچه ها سلب میشه عین اون استاد جراح گوش و حلق و بینی که اعتماد به نفسی برای شستشوی ساده گوش! برامون نذاشت....

             بعضی سودایی ها با خودشون حرف میزنن...خاطرات بد زندگی و بدیهای دیگران رو بارها برای خودشون تعریف میکنن ...و بعضا در تنهایی میزنن زیر گریه ساعتها زانوی غم بغل میگیرن خودخوری میکنن و غصه های بی خود می خورن
            بعضا به خاطر بدبینی و شک و وسواس دچار خوددرگیریهای فکری میشن جوری که مرتب صحنه ظلم و و آزار دیگران به خودشون رو تصور میکنن صحنه های غمناک از مرگ و تشیع جنازه خودشون یا دوستان و اقوام اینکه افتادن زندان و دارن کتک میخورن...صحنه دعوا و مشاجره و مظلوم واقع شدن خودشون (هنوز اتفاق نیفتاده نه حقی ازش ضایع شده نه کسی چیزی بهش گفته اما عین خاک روی همه چی رسوب میکنه و ریز ریز نکات منفی رو از وقایع استخراج میکنه).....در افکارشون خودشون رو مرکز هر چی مظلومیت و بدبختی قرار میدن و دیگران و روزگار و رئیس شرکت و خواهر شوهر و مادر زن و...رو عامل بدبختی ها و فلاکت های خیالی خودشون میدونن...بعد تو ذهنشون در مقام دفاع بر میان ...
               خلاصه خیلی با خودشون در گیرن این درگیری هم شدت و ضعف داره
بعضیها که از بس از اینجور افکار دارن آخرش افسردگی میگیرن و کم کم رابطه شون رو با بقیه کم رنگ میکنن تا آزاری از کسی بهشون نرسه...
             گفتم،اینم شدت و ضعف داره و الزاما هر سودایی مزاجی تا این حد خوددرگیری نداره
            اگه یه دختر سودایی زیر دست والدین سودایی بزرگ بشه یا مثلا در کودکی والدین ش رو از دست بده و سختی روزگار زیاد بکشه اوضاعش وخیم تره حتی بدبینی و نکته سنجیش به حدی میرسه که نمیتونه برای ازدواج دست به انتخاب بزنه(عدم قدرت انتخاب به خاطر ترس شک دودلی عدم اطمینان بدبینی) دختر سودایی مزاجی که لااقل یکی از والدینش دموی مزاج و خوش مشرب و مهربان باشه وضعش بهتره چون بهترین چیز برای جلوگیری از رسوب خاک، باد یا هوا هستش
دموی ها مثل باد هستن (معادل دَم در طبیعت عنصر باد هست)
             وقتی به سودایی مزاجها یا همون هایی که عنصر خاکی اونها از بقیه مزاجها بیشتره برخورد کنن اونها رو به اعتدال میرسونن و از سردی و خشکی و رسوب و افسردگی و منفی بافی نجاتشون میدن...
پس تنهایی و غربت و خستگی و هر مصیبتی برای سودایی مزاجها رنج آورتره..این افراد هرگز نباید تنها بمونن..چون حسابی رسوب میکنن و وقتی پا به سن گذاشتن میشن عین سنگ قبر که دیگه هیچ بادی هم نمیتونه بلندش کنه.
عدم قدرت انتخاب هم شدت و ضعف داره...
ممکنه یکی یه هفته طول بکشه تا تصمیمی رو اجرا کنه

ممکنه یه سودایی هر وقت میره بازار دست خالی برگرده چون میترسه کفش و لباسی بخره...شک داره...هی میگه :بخرم؟ نخرم؟اگه خوب نباشه؟ اگه طرف سرم کلاه بذاره؟ هیچی ولش کن اصلا نمیخرم
    ممکنه هم هر چی میخره هی پشیمون بشه که چرا فلان مدل رو نخریدم
خلاصه یه خاطره خوش از خریدهاش نداره(بازم میگم،الزاما هر سودایی مزاجی تا این حد مشکلدار نیست دارم مثال میزنم...درک بیشتر مطلب به هوش خودتو بستگی داره)
مثلا یه معلم سودایی داشتیم لیست دانش آموزا رو که میگرفت دستش تا اسم یکی رو بخونه بیاد پای تخته 2 سسسسسسساعت طول میکشید!تو دلمون میگفتیم:اه!بابا جون یه اسم انتخاب کن کلکش رو بکن دیگه!!

یه زوج سودایی هم زندگی خوبی نخواهند داشت دیگه خودتون تصور کنید چرا...

بیماریهایی که سودایی ها مستعد ابتلا به اون ها هستن

و هر کسی در اثر عدم مراعات اگه سوداش زیاد بشه ممکنه به این بیماریها مبتلا بشه..:

وسواس
فوبیا(ترس شدید و بی مورد)
اسکیزوفرنی یا مالیخولیا
بواسیر
واریس – واریکوسل
پسوریازیس و انواع اگزماها – خشکی پوست و ترک خوردن پوست
بی خوابی
افسردگی
خشکی ناخن
کابوس
پیرچشمی
سرطانها

            مادربزرگم یه خاله زاده سودایی مزاج داشت ..بنده خدا یه عمری با وسواس و بدبینی به دیگران سر کرد آخر عمری رابطه شرو با همه قطع کرده بود.یکی از غذاهای اصلیش هم متاسفانه گوشت گاو بود...سالها مبتلا بود به ناراحتی پوستی ای به اسم "لیکن سیمپلکس کرونیکوس" که پس گردنش رو مبتلا کرده بود و به هیچ دارویی هم جواب نمیداد
این ادم شدیدا بد خواب بود
وقتی میرفت رختخواب چندین ساعت عین جغد چشماش باز بود و فکر و خیال میکرد میگن از بچگی هم همیشه آخر از همه خوابش میبرد
بی خوابی ها شون در فصل پاییز تشدید میشه

سودا سرد و خشکه:
جریان داشتن خونی که سرد و خشک باشه در مغز باعث بی خوابی میشه
مثل سگ!
سگ هم مزاجش سوداییه..
مزاج شب هم سرده...برای همین سگ شبها نمیخوابه...چقدر هم بدبینه هر کی از کنارش رد شه اگه بوی آشنایی نداشته باشه زودی پاچه ش رو میگیره!!
گفتم بو!...سودایی ها قدرت بویایی و شنوایی شون از هر مزاج دیگه ای بیشتره
آرومترین صدا ها رو هم میشنون
حتی اینقدر شدید که ممکنه دچار توهم بشن بوهایی که وجود نداره یا صداهایی که وجود نداره رو می شنون...ممکنه الکی حس کنن بوی گاز میاد...یا حس کنن یکی صداشون کرده ...یا هی صدای پیامک و زنگ موبایلشون رو می شنون...(توهم بویایی و شنوایی)
وقتی هم می خوان بخوابن کل دنیا باید ساکت باشه صدا از کسی در نیاد حتی تحمل تیک تاک ساعت رو ندارن و به دیوار اتاقشون ساعت آویزون نمیکنن با کوچکترین صدایی از خواب می پرن ...با کوچکترین صدایی هم حواسشون پرت میشهحالا در موارد شدید تر ممکنه بشن آدمای شبگردی که شب تا صبح نمیتونن یه چشم روی هم بذارن...

همه بی خوابی ها زیر سر سوداست..

البته صفراوی ها هم ممکنه گاهی بی خواب بشن چون صفرا هم خشکه...اما سودا یی ها بی خواب و بد خواب تر هستن..با کوچکترین وزوز پشه ای از خواب می پرن

متاسفانه درمان سودا مثل صفرا نیست که بشه با یه شربت آب لیمو خنکش کرد
درمان سردی ها مثل سودا و بلغم طول میکشه
یه مثال هست که میگه:
سودا مثل گاویست که تا آرام است می توان با طفلی او را نگه داشت اما اگر وحشی شد پیل هم حریف اونیست

هر کی علائمی از سودا درش ظهور پیدا کرد حتما باید تا دیر نشده بجنبه درمانش هم مفصله انشاء الله تو تاپیک سودایی مزاج شدی؟ کاملتر میگم

اینجا تا حد امکان توصیه میکنم برنج سفید رو با زیتون یا سبزیجات مصرف کنی
حتی الامکان چایی نخوری چون چایی سودازاست
با خودت پودر آویشن داشته باش بریز روی غذای بیمارستان
از عرق "باد رنجبویه"استفاده کن..نه فقط روزهای کشیک بلکه 40 روز پشت هم یه فنجون با یه استکان آب ...خیلی برای غم و ترس ناشی از سودا مفیده
خاکشیر هم باید حداقل یه ماه هرروز مصرف بشه نه اینکه با یه استکان راحت بشی وبری کشیک..

یه چیز اورژانسی هم اگه بخوای"یه قاشق مرباخوری فرنجمشک+یه استکان عرق بهار نارنج"
یه ساعت قبل از شروع کشیک مصرف کن...
فرنجمشک هر قاشق مرباخوریش 1000تومنه!!!...اما خوب اثر میکنه
سیب زمینی و بادمجان و عدس هم اصلا نخور
ورزش و پیاده روی رو بیشتر کن پشت کامپیوتر هم کمتر بشین!!
سوسی و کالباس هم غم و غصه و فکر و خیال رو زیاد میکنه
رب گوجه و آب یخ هم نخور... ..اینقدر میگم یخ نخورید بده چون سودای خون رو زیاد میکنه و عاقبتش میشه ترس و فکر و خیال

سودا باعث خشکی و ترک خوردن ناخن میشه باعث میشه ناخن حالت راه راه(Ridging) ) پیدا کنه...
یه خصوصیت خاک اینه که هر چیزی رو به سمت خودش میکشونه هر چیزی ازش بلند بشه اخرش یه روزی به خودش برمیگرده...مرکز و محور ارکان و عناصر ،خاک هست...
سودایی ها هم عین خاک خود محور و خسیس هستن...اینم شدت و ضعف داره ...ممکنه اصلا پول خرج نکنن...یا راحت خرج نکنن....یا مثلا هر چی به کسی قرض دادن مرتب توی این فکر هستن که طرف امانتی رو به موقع بیاره ...یه کتاب به کسی قرض میده بعد از 2هفته کتابو لازم هم نداره اما پا میشه میره دنبالش....
شنیدین طرف چقدر خشکک ناخنه!!(کنایه از خساست) اینم حکایت سوداست که واقعا باعث خشکی ناخن میشه

تمام افسردگی ها هم از صدقه سر سوداست....سودا ی نا بجا که ریشه کن بشه خلق طرف میره بالا طرف شاد میشه
کابوسهای شبانه زیر سر سوداست...خواب های سیاه ..هیکلهای سیاه و عجیب و غریب و ترسناک...خواب سقوط از بلندی و صحنه های تاریک همه از سوداست
یه همکار سودایی منفی داشتم که همه از دستش سودایی بودن!!!هر روز صبح میومد درمانگاه میگفت بازم دیشب کابوس دیدم!!...


یه ادم افسرده نزدِ یکی از معصومین رفت و گفت هر چی دعا و نذر و نیاز و عبادت میکنم از فکر و خیال و افسردگی نجات پیدا نمیکنم و ممکنه از این غم هلاک بشم...امام لبخندی زدن و گفتن دعا به جا!! اما باید وسیله نجات از هر مشکلی رو هم در نظر داشت بعد یه رژیم غذایی به طرف دادن و طرف بهبود پیدا کرد

رسوب سودا در سیاهرگها باعث واریسی شدنه اون رگها میشه

واریسهای پا
واریکوسل(واریسی شدن عروق بیضه ها) در مردان که یکی از علل عقیمی در اونهاست همه زیر سر سوداست و با رژیم ضد سودا درمان میشه

بواسیر یا همورویید هم در اثر رسوب سودا در وریدهای انتهای مقعد ایجاد میشه علامت اون درد و دفع چند قطره خون بعد از اجابت مزاج هست
الانه میان بواسیریا واریکوسل رو جراحی میکنن...در صورتی که طب سنتی میگه با جراحی مشکلی حل نمیشه چون اون سودا میره جای دیگه ای از بدن رو خراب میکنه !توی طبیب باید سودا رو ریشه کن کنی ،نه اینه که چند سانت رگی که سودا درش رسوب کرده بود رو در بیاری...

برخی ادمها بدون علت و علامت خاصی طحالشون بزرگه...ممکنه اتفاقی در سونوگرافی دیده بشه که طحال بزرگتر از نرماله...پزشکا میگن مهم نیست اما اطبای طب سنتی میگن این زنگ خطر افزایش سوداست ...باید درمان بشه ...

در سودایی ها تفکراتی که در کوردکی در مغز رسوب کردن مرتب بروز پیدا میکنن.آدم سودایی مرتب خاطرات بد کودکی رو یادآوری میکنه..مرتب بدیهایی که همکلاسی ها بهش کردن ...
مثلا الان 30 سال سنشه ...هی با خودش فکر میکنه..کلاس پنجم بودم فلان معلم فلان حرفو بهم زد ...هرچی بد بختی دارم از اونجاست ...بدیهای دیگران گه گداری میان به ذهنش و توی ذهنش تاخت و تاز میکنن....

سودایی ها زودرنج و خود خور هستن ...از کوچکترین حرف ادم برداشت بد و بی مورد میکنن ...زودی به خودشون میگیرن
افراد خودخور و ناراحت مزاجی هستن و زود ناامید میشن..یاس ..دودلی ..شک ..
خیلی زود بهشون بر می خوره...جنبه حرف درشت رو ندارن چه بسا حرف معمولی و بی منظور رو هم ازش برداشت منفی میکنن...
ممکنه ناراحتیشون رو بروز ندن و کسی متوجه نشه... اما تا مدتهای مدید خودخوری میکنن و فکرشون درگیره ...مثل خاک که نقش پذیره ،نقش خاطرات و برخوردها در ذهنشون میمونه...کینه ای هستن...ول کن معامله نیستن ...هی به یه قضیه گیر میدن...سمج و لجباز هستن یا در جنبه مثبت یا منفی...
مثلا یه کاری رو شروع کردن ممکنه زود دلسرد و ناامید بشن اما به خاطر سماجت کار رو ادامه میدن توام با دو دلی و تردید...
از نظر جسمی زود خسته میشن اما چهار دست و پا و چهار چنگولی هم که شده کار رو ادامه میدن ،به خاطر سماجتشون...
از کاه کوه میسازن..
برخی افراد سودایی خودشون رو در مرکز هر چی بدبختی و مظلومیت قرار میدن تمام خاطرات و جنبه های زندگی رو طوری کنار هم می چینند انگار همه عالم باهاش بد هستن همه قصد بدی کردن و زور گفتن بهش دارن ...به مدیران و سرپرستان محیط کاری خودشون بدبین هستن همش ابراز میکنن حقی از انها ضایع شده ....حقی از اونها خورده شده...کسی قدر اونها رو نمیدونه و از این قبیل افکار

ریزبینی ...موشکافی ...دقت زیاد...در نظر گرفتن همه جوانب از ویژگیهای مثبت اونهاست که ممکنه درست پرورش پیدا کنه یا نه..

یاس ناامیدی و بدبینی و شک و تردید هم به صورت بالقوه درشون هست و بسته به محیط زندگی و نوع تربیت و هزار فاکتور ناشناخته دیگه، ممکنه بروز پیدا کنه با شدتهای متفاوت در افراد سودایی...یعنی اینطور نیست که بدبینی همه سودایی ها یه جور باشه

یه همکار سودایی دارم یه خانم 25 ساله !
همش گیر داده به مدیرجدید درمانگاه ..مرتب پشت سرش نق میزنه که:"از وقتی این مدیر اومده بدبخت شدم ...برنامه هام ریخته به هم ...داره زور میگه...رییس بازی در میاره...نفهمه!!...هیچی حالیش نیست..."
خلاصه این خانم خیلی شلوغش میکنه...
تا وقتی مدیر جدید درمانگاه رو ندیده بودم تحت تاثیر این حرفا ،کمی نسبت به مدیر گارد میگرفتم..
بعد دیدم نه!مدیر که خیلی خوبه!برنامه ها و طرح های جدید داره
اشکال از خوده این خانمه!...
چون مزاجش سوداییه و سرده و خشک؛..پس نمیتونه با شرایط جدید ومقررات جدیدی که مدیر جدید آورده،خودش رو وفق بده..سودایی ها به شرایط جدید و ادمای جدید دیر عادت میکنن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد